تولد رفیق بود...میخواستم براش فسنجون درست کنم،با سالاد انارو کیک و دسته گل ...

مثل پارسال؟؟؟؟

نه این جالب نیست....

پس یه دسته گل گرفتم و رفتم در اداره و بهش زنگ زدم پرسیدم کی میای،گفت یکم کار دارم ،گفتم حتی اگه من پایین باشم؟

پرسید پایین کجا؟جواب دادم:جلوی در اداره شما،بیا پایین بریم😊

لحن حرف زدنش و حالت صداش عوض شد کلا😅

فک کنم ۵ دقیقه ی جمع و جور کرده بود و اومد پایین،با دیدنم ذوق کرد و گفت اینجا چیکار میکنی😁انگار نمیدونست چی بگه....😆

توی مسیر حرف میزدیم و از کنار کافه ها رد میشدیم،پیشنهاد دادم ک بریم کافه،رفتیم شام و نوشیدنی خوردیم و اومدیم خونه ،

وقتی رسیدیم تا رفیق دستشو بشوره میوه هایی ک دوسداشت و خریده بودم با کیک گذاشتم روی میز 😅

بازم سوپرایز شد😄

بنظرم این شد یه تبریک متفاوت👌