ولنتاین

در راستای مثبت نویسی:

چند روز پیش ولنتاین بود...از وقتی رسیدم خونه شروع کردم مرتب کردن پذیرایی و با اسنپ مارکت و کوروش خریدام و کردم نوشیدنی ک رفیق دوسداره ام گرفتم و کیک پختم و اسنک درست کردم 😁

یکم ب خودم رسیدم ، رفیق اومد ،با کیک و عروسک تدی قرمز بامزه🐻❤️

کلی بوسش کردم و ذوقمو نشون دادم😍تدیمو گذاشتم کنار تختمون تا هم صبح ببینمش هم شب موقع خواب🤗

من عاشق کیکم و از اون روز تا الان هرروز داریم با چاییمون کیک میخوریم😁😁😁

البته دیگه تموم شد😅

اینم از ولن ما🎀❤️🌹

مامان خانم

مامان خانم لطفا بیا بگو اوضاعت چطوره،کارت ب کجا رسید😢

ولن

امروز اگه زود میومدی باید شک میکردم... بالاخره ولنتاینه دیگه 😏

تیکه های فامیل شوهری

دیگه دلم نمیخواد ببینمشون ...انقد ک تیکه هاشونو تحمل کردم...

انقدر ک صحبت های غیرمنطقی شونو درباره بچه دار شدن تحمل کردم...

دایی رفیق خودش ک بماند،باخانومش اومده بودن خونه ما،۲وعده ای خونه ما بودن،من برای هروعده یه مدل غذا و پیش غذا و سالاد و دسر تدارک دیده بودم،

خانومش قبل اینکه تدارکاتُ ببینه اومد و گفت ببین ما اصلا اهل چندمدل دسر نیستیم فقط غذا میخوریم،منم گفتم خیالت راحت منم اهلش نیستم😜

این آدم یه روز و نصفی خونه ما بود و از لحظه ای ک سفره رو جمع کردیم شروع کرد تعریف کردن ک فلان جا رفتیم چند مدل غذا و سالاد داشت،بهمان جا رفتیم چند مدل غذا و دسر داشت،دخترم فلان وقت مهمون داشت چند مدل غذا گذاشته بود و....من تمام مدت خودم رو میخوردم ک یعنی من کم گذاشتم!!!ک ای کاش چند مدل غذا درست میکردم و...

و بعد مدتی با خودم گفتم اصلا غذای من نیمرو ...نون پنیر...مهمون باید انقدر شعور داشته باشه ک همچین چیزی رو انقدر ب روی صاحب خونه نیاره و تابلو نباشه...

جوری شده بودم کم مونده بود ب دایی رفیق بگم یخورده مواد غذایی بخر این زنت بتونه چند مدل غذا درست کنه بلکم تو خونه خودت چشمش پر بشه و شکمش سیر😏

بعد اون اومدیم ولایت داریم میریم خونه خالم برای مهمونی پاگشای من...بحث دیررسیدن ب مهمونی بود ک مامان رفیق گفت اینجا باید زود میرفتیم ،اینجا مثل خونه خاله خودت نیست ک زیاد میریم،یباره دیگه مگه چ مراسمی بشه باز خاله ف بخواد تورو دعوت کنه....

تیکه انداخت ک یعنی خالت تاحالا دعوت نکرده و نخواهد کرد...

خب نکنه... مگه طلب داری ازش؟!مگه گشنه نون خاله منی ؟!

شبم اومدیم خونه بحث حقوق گرفتن من بود ک رفیق گفت تو فروردین نصفه حقوق میگیری،گفتم اره پرسید پس پنجشنبه جمعه ام باید حقوق بگیری دیگه؟! گفتم نه چون قراردادم ساعتیه اون حساب نمیشه،مامانش گفت اره فک کردی پنجشنبه جمعه میخوابه خونه برای تو پول میاره 😏با لحنی ک انگار طلبکاره ازم😶

منم گفتم میخوای پنجشنبه جمعه ام برم سرکار؟!یهو انگار فهمیده باشه اشتباه کرده لحنش عوض شد و گفت نه مامان جان داریم حرف می‌زنیم دیگه...

و جوری برخورد کرد انگار من حرف اشتباهی زدم😶

.

.

.

این مدت یجوری بهم گذشته ک دلم میخواد برم و تا مدتها برنگردم اینجا...چون بیشتر وقتی ک‌اینجاییم خونه مامان رفیق هستیم و کمتر سمت خانواده منیم،ترجیح میدم همونم نباشه و کلا اینجا کسیو نبینم.

امشب دعوت بودیم خونه مامانم،ساعت ۸:۱۰دقیقه اس ما هنوز اینجاییم و نرفتیم ،رفیق تازه میخواد دوش بگیره،عصر نزاشت من برم،گفت باهم بریم...و مطمئنم زودتر از ۹نمیرسیم...

یکم گریه کردم اما اروم نشدم ...چشام پر اشکه و دلم میخواد اصلا نرممممم😭😭😭

اه

میکرو

امروز رفتم ابروهامو میکرو کردم🤗

توی آکادمی سمیرا حمزهٔ😜

خیلی وقت بود میخواستم اینکارو بکنم و الانم از نتیجه خیلی راضی ام😍

ابروهامو خوشگل و یدست شد.

فعلا همین،گیجه گیجه ام از بیخوابی...

مامان خانم

مامان خانم در چ حالی؟

آدم های درونگرا

میدونی درونگرا بودن شاااااییییدددد مزیت داشته باشه ک من نمیدونم...

ولی بدی زیاد داره مثلا:

اگه از ناراحتی یا عصبانیت سکوت کنی هیچکس متوجه نمیشه...

دو روز حرف نزنی ب جایی برنمیخوره...

مدتی نباشی کسی نمیفهمه...

برعکس اگه عصبانی بشی شاکی ام میشن ک توکه همیشه ساکت بودی الانم تورو چ ب ناراحتی چ ب عصبانیت...

دوکلمه بیشتر حرف بزنی میشی وراج...

بدتر از همه هیچکس دلش برات تنگ نمیشه...!!!💔

اح....

نمیدونم قرصی ک خوردم اثر کرد... نمیدونم همین دوساعتی ک گیج ویج اینجا بودم اثر کرد... ولی سردردم خوب شده و حالا خوابم نمیبره...😶لعنت واقعا...اگه رو ب من بود قطعا میومدم بغلت بخوابم هرچند میدونستم دستتو نمیدی،ولی حیف پشتت ب منه...

چقدر من احمقم خدا😶

مرسی خدا

کاش فردا جمعه بود...سرم داره از درد منفجر میشه،

حتی نمیتونم بخوابم،۲ساعتی میشه گیج و ویج افتادم روی تخت...

اتفاقی ک افتاد تو ذهنم مرور میشه...مثل همیشه طبق واکنش مغزم وقتی چیزی خیلی ناراحتم میکنه بعد از یه خواب کوتاه اتفاق از ذهنم پاک میشه...

اینبار اما میدونم ک من خیلی تند رفتم...درسته رفیق مقصر بود...شاید هم خساست اخلاقشه و من نمیخواستم تااین لحظه باور کنم...امااون خسیسه و من تند رفتم...

دلم ب این اخری خوش بود،ب قول یکی از شاگردام توخونه کلی تیک مثبت داشتی ک دیگه نداری همرو پاک کردم😠😡 مجموعه تمام چیزهایی ک بدم میومد...سرم اومد...

مرسی خداجون خیلی بزرگی😏

ادامه نوشته

مامان خانم

مامان خانم کجا رفتی!