تُ با کل رویای من اومدی
تا تو ۲۵ سالگی باورم زیر و رو شه
ک زیباترین متن پست های من
بعد از تماشای چشم تُ هر شب شروع شه
اومدی تا بره فصل دیوونگی
شدی ارامش کل این زندگی
باتُ هر ثانیه عاشقانه اس برام....
ارزوهامو جز تُ با کی بخوام ❤️
هفته پیش انقد حالم خوب بود ک یادم رفت بیام و اینجا چیزی بنویسم.
من و رفیق ۳ شب رفتیم پاتوق...
۳ شب خاطره انگیز، ک هرکدوم ب نوعی متفاوت از شب های دیگه بود...
۳شب با اتفاقای حال خوب کن☺️
این ک‌چی شد بماند، چیزی ک برام مهم بود و ب چشمم اومد این بود ک دیگه خبری از جدال عقل و قلب و نبود،
دیگه فقط قلب بودُ
قلب بودُ
قلب ...
دیگه حتی عقلم با اون اتفاقا مشکلی نداشت،
حال خوبم توصیف شدنی نیست ،
اصلا میدونید انگار لازم بود،باید اتفاق میوفتاد،باید یه چیزی این وسط روشن میشد،
این ک درکنار اون همه افکار شبیه به هم و حال خوب ک تو اون مدت دوری داشتیم،
وقتی کنارهم هستیمم بازم حالمون خوبه؟!
میتونیم همو بپذیریم؟!
وقتی کنارهمیم میتونیم دست هموبگیریم؟!
بنظر من این اتفاقا باید میوفتاد،
پذیرش جسم طرف مقابل یه بخش مهمی از زندگیِ ک نمیشه نادیده اش گرفت،
وای یادم رفت از رفیق بگم،از اینکه قدش بلند تر از منِ🤩،۴ شونه و خوش هیکل،لباس پوشیدنشم دوست دارم،مخصوصا وقتی رسمی میپوشه خیلی تیپش مردونه میشه🤩 و من اینو خیلیییییی دوست😁
دستاش
دستاش
وای از دستاش.
وقتی ک دستامو می‌گرفت و انگشتامون گره میخورد توهم،دیگه دلم نمیخواست دستاشو ول کنم،(طفلی با یدست رانندگی میکرد😁)
اقااااا
نامرد نذاشت بازوش و محکم گاز بگیرم جاش بمونه🤨
نپرسید دلت میاد،ک بله میاد 🤨🤨🤨
ای بابا دلم تنگ شد ک...😔
اقا🤗
من ...
خلاصه بگم سر یه موضوعی ناراحت بودم از رفیق،ناراحت یه چی میگم یه چی میشنوین....
امشب بالآخره بعد از ۳روز تونستم با رفیق راجبش حرف بزنم...
شد دوباره مث اون شب:
حالم بد بود...حالش بد شدد...
دلخور بودم....توضیح داد....
حالم براش مهمه.....حالش برام مهمه....
حالم خوب شد....حالش خوب شد....
خداروشکر ک‌تونتسم حرفمو بزنم....اکه این موضوع اینحوری میموند کار ب جای باریک میکشید....
(درسته راجبش حرف زدم، ولی فک میکنم باید برا تصمیم گیری بازم صبر کنم)