جمشید_پاییز
پاییز که میشه ما بیاختیار میریم اتاقِ جمشید. پاییز یههو میآد، توو یهروز، مثل بهار و بقیه. صپ زود بیدار میشی میبینی حیاط شده طوفان رنگ و رنگ که برپا در دیده میکند.
ما هم مثل عوامالناس، مثل سیاوش قمیشی و کریستی برگ عقیده داریم پاییز دلگیره. شباش صدای بوف میآد.
به جمشید میگیم: سر مرگی مهمون نمیخوای دلمون گرفته؟ میگه: بابا کجاش دلگیره؟ نگا نارنگیا رُ ، نگا نارنجیا رُ ، بهزبانِ حال با انسان سخن میگه. خرمالو رُ ببین.
میگم: جمشید نارنجی چیه؟ مهر، آبان، وای از آذر؛ چهجوری بگذرونیم امسالُ ؟
تولد جمشید آبانه. خب معلومه خوشش میآد. راه میره میگه: دنیا یعنی محاسنِ پاییز.
میگم جمشید این آبان چرا تموم نمیشه؟
انگار چندماههههههه ک آبانه🙃
شایدم چون همش برای من ب انتظار گذشت اینجوری فک میکنم....