مث قدیما

مث قدیما زنگ زد حالم خوب بشه بعد بخوابیم.....🥰

مأموریت

رفیق بازم رفت ماموریت....ایندفعه ولی ۵ روز،

خیلی زیاده واقعا....حس خفگی دارم😔😔😔

🥰🥰🥰🥰

🥰🫶👫🏻حس خوب اینکه هرلحظه و هرجا دستمو میگیره🥰🫶👫🏻

شل دست

اشتباهی زدم پست ثابتم حذف شد🫢🫤

مشاوره

جلسه ۵ ام

ادامه نوشته

روز مرد

این ک آدم دلش ب یه مرد خوش باشه ک توی سختی ها بتونه روش حساب کنه یعنی ته خوشبختی دنیا❤️🖇

ادامه نوشته

تعجب برانگیز

ما هروقت میایم ولایت،من فرصت کمی برای دیدن خانواده ام دارم....

همیشه باید ازشون معذرت خواهی کنم ک وقت نمیکنم بيشتر از ۲ساعت ببینمشون....

ایندفعه اما قصد داشتم بیشتر ببینمشون،صبح ۵شنبه با خواهرم رفتیم بازار،تاعصر خونه بابام بودیم،عصر اومدیم خونه بابابزرگم چون حال مامانبزرگم خوب نبود گفتم رفیقم اومد دیدش و رفتیم خونه بابابزرگ رفیق برای شام....

امروز صبح رفتیم پیش یه دعانویس ک بهمون گفت یکی ،دعا کرده رفیق و از چشمم بندازه!!!!!!

قرار شد باطلشو بنویسه بریم بگیریم ازش....

از اونجا درومدیم حال عجیبی داشتم،اینکه طرف با چند تا جمله از زندگیمون گفت،خیلییییییییییی غیرقابل باور بود....

بعد ساعت۱ اومدیم خونه بابام ناهارو ساعت۲و رب رفیق میخواست بره مراسم ترحیم ب منم گفت پاشو بریم ولی داداش من گفت بمون بزار رفیق بره برگرده....رفیق هم حسابی اعصبانی شد و پاشد و با یه خدافظی سرسری از همه رفت ....

بعدم زنگ زد ب من ک تا شب بمون اونجا،باباتم ببین بعد بیا....ولی با لحن عصبی حرف میزد....

بهش گفتم بیاد دنبالم ولی قبول نکرد،چون من دلم نمیخواست برگشت ب تهران بمونه برای فردا صبح!

ولی متأسفانه اینطوری شد....

حالام میدونم رفیق خیلی عصبیه من موندم خونه بابام.

ادامه نوشته

مشاوره

جلسه ۴ام

ادامه نوشته

راستی

برآورده کردن یک خواسته، برای من تا زمانی باارزشه، که تو در جواب همون درخواست اول، بهش پاسخ ارزنده بدی. متوجهی چی می‌گم؟ اگه پاسخ اولت منفی بود، دیگه پاسخ دومت "حتی اگه مثبت باشه" برای من هیچ ارزشی نداره.

💖💝💖

حس خوب لحظه ای ک گفت:

من بدون تو یه روزم نمیتونم زندگی کنم😍

اتوبوس

داخل اتوبوس توی مسیر خونه،روبه روم یه دختره بود ک دانشجو بود،ناخن های کاشت بلند داشت با یه آرایش مرتب،و داشت یه جوری بهم نگاه میکرد،شاید چون لاک ناخنم پریده بود و دوباره نزده بودم و خط چشمم مالیده بود چون از صبح ساعت ۶و نیم رو صورتم بود،و موهامم کمی ژولیده بود چون از صبح مجبور بودم هی مقنعه امو بکشم جلو ک مرتب باشم،

ولی اون از دوساعت قبل کلاسش ناهارمامانشو خورده بود پاشده بود آرایش کرده بود لباساشو ست کرده بود و اومده بیرون....و داشت ب من اونجوری میکرد!!!!

خیلی دوسداشتم بهش بگم من هرروز آشپزی میکنم،خونمونو مرتب میکنم،همسرم همیشه لباساش شسته و اتو شده اس،من سر کار میرم حتی وقتی مجرد بودم،و همیشه باید پرانرژی باشم چون کارم با بچه هاس،برنامه برای خونه ام همینه....

ولی تو کاراتو مامانت میکنه،پول تو جیبیتو بابات میده،عروسک و لوازم آرایش و پاستیل از دوسپسرات کادو میگیری ،امتحانتم ک تقلب میکنی پس چشمای نحستو از رو من بردار بی ریخت😑

ولی اصولا آدم حرف زدن با غریبه ها نیستم پس بیخیالش شدم.

تولد رفیق

از وقتی که اومدی تو زندگیم اومدی تا دلیل آرامش و لبخند من باشی اومدی تا زندگی کنم تو اومدی تا بشی آرامش روح و جسم من تو اومدی که بغلت بشه پناهگاه من میخواهمت که خواستنی تر از هر کسی هستی، باش و بمان مهربونترین،دوست داشتنی ترین،با ارزش ترین من... بودنتو شکر..چه خوبه که دارمت •تولدت مبارک حس بی تکرار من🤍🫂🥹💝❤️️

ادامه نوشته

قصه دلم

دلم ذوق کور شده اس

لباس سفید روغن ریخته اس

گوجه له شده اس

دلم شب امتحانه

غروب جمعه اس....

ادامه نوشته

داغ داغ

ب مو رسید و پاره شد.....

آپلود عکس

ادامه نوشته

شرح حال:

🗣 Mohsen Chavoshi
🎵 Hamin Moonde Bood

منو هیچ کس منو هیچی مثل حرف تو نسوزونده بود
همین مونده بود خرابم کنی جوابم کنی همین مونده بود


نگام کن منو خودت خواستی که من قلبمو بگیرم ازت
یه جوری برم که انگار که نبودم اصلا نگاه کن فقط
شکستم درست بریدم قبول میدونی که من یه دندم هنوز
تماشام کن همه زهرمو کشیدن ولی کشندم هنوز

یه بيت شعر

دیگران را اگر از ما خبری نیست چه غم
نازنینا ، تو چرا بی خبر از ما شده ای ؟

"شهریار"

🫥🫥🫥🫥

دلم بغل میخاد.....

روز جمعه

رفیق خیلی اهل گشت و گذار نیست...

ولی من برعکس...روزای تعطیل توی خونه دلم میگیره،اون دوستداره بمونه خونه و لش کنه،ولی من دوسدارم برم بگردم،

بخاطر همین ساعت ۱ از خونه زدم بیرون،هدف خاصی نداشتم فقط میخواستم بیرون از خونه باشم،توی مترو تصمیم گرفتم برم ۱۵ خرداد،برم بازار،اونجا یهو چشمم افتاد ب سردر پاساژ دلگشا و رفتم داخل،بی هدف میگشتم لباسا و لوازم آرایش قیمت میکردم...

میخواستم برگردم ولی دیدیم بدون خرید ک نمیشه،چیز خاصی ام لازم نداشتم...ولی ۳تا ماسک صورت و ۳ تا لاک و دوتا رژ و سوهان ناخن خریدم😁🤭یکم حالم بهتر شد و باخودم گفتم حالا میشه برگشت...هوا تاریک شده بود ک رسیدم خونه،رفیق ناهار خورده بود،منم نشستم یه چی خوردم و ظرفارو شستم و حالام میخوام خریدامو چک کنم بعدشم یکم درس بخونم🤗

روز زن

ب مناسبت روز زن...منتظر بودم رفیق برام گل و شیرینی بیاره🙄🙄🙄🙄

میدونستم خب دیگه😁😁😁

اونروز رفیق دیر اومد،با یه دسته گل خوشگل و کیک ...

بعد یه جعبه از کیفش درآورد گرفت سمتم،کلیییی ذوق کردم،انتظار کادو نداشتم راستش....

جعبه رو باز کردم خالی بود🫥🫥🫥کلی باهم خندیدیم،بعد گفتش ک دستش خالی بود و چیزی نگرفته منم دسشتو گرفتم بردمش جلوی در ک بره بیرون ازخونه😅و کلی خندیدیم

بعد جعبه اصلی رو از کیفش درآورد و بهم داد،یه نیم ست خوشگل نقره با سنگ سوارسکی آبی،من عاشق رنگ آبی ام و این خیلی ب چشمم اومد😍

همونجا سریع گوشواره انداختمش تو گوشم و گردبندهم دادم خودش برام بندازه،خیلی بهم میومد😇😇😇😇

کیک و با چایی خوردیم و شب خوبی رو داشتیم😍

ادامه نوشته