" />امروز از مشهد برگشتیم،
صبح رفتیم باغ نادری و بسیییی خورسند شدیم از معماری و دیدن این ک بالاخره برای یه شاه مقبره درست حسابی ساختن.... خود باغ هم محیط قشنگی داره،
بعدم رفتیم حرم برای خدافظی
انقد شلوغ بود ک قید زیارت از نزدیک و زدیم فقط از دور سلامی عرض کردیم و برگشتیم هتل و ناهار خوردیم و رفتیم ایستگاه راه اهن تا سوار قطار بشیم و برگردیم سوی دیار☺️
میتونم بگم واقعا این چند روز خوب گذشت☺️
خب خب از این دو روز بخوام بگم
میشه گفت خوب گذشت، امروز رفتیم توس و طرقبه وسوغات برای فامیلا و یادگاری برای خودمون خریدیم...
و گشتیم خلاصه مشغولیم
فعلا تا بعد 😊
بعد اینکه اتاق و تحویل گرفتیم، ناهار سفارش دادیم و استراحت کردیم و بالاخره بعد از ظهر رفتم حرم امام رضا
از هتل ما ب طور قدم زدن نیم ساعتی تا حرم فاصله هست. توی مسیر پر بود از مغازه های سوغاتی، پر از آدم های متفاوت.
کم کم رسیدیم ب حرم،
تقریبا میشه گفت شلوغ نبود،
ولی زیارتمون 1 ساعتی طول کشید،من بعدش زنگ زدم ب خانوادم و گوشیو گرفتم سمت حرم ک صحبت کنن،
بعد زیارت نماز خوندیم
درومدیم تو بازار چرخی زدیم
الانم برگشتیم هتل ک شام بخوریم و بخوابیم 😁
" />
" />دیشب تو قطار فک کنم فقط من خوابیدم😅
چون یکم سرماخوردگی دارم حسابی بی حال بودم و خوابم میومد، متوجه سرو صدا هابودم ولی خب تونستم استراحت کنم☺️برای همین الان حالم بهتره
حدود 3 ساعت پیش رسیدیم مشهد و با تاکسی اومدیم هتل
ولی مسافر قبلی تخلیه نکرده بود برای همین منتظر موندیم ک اونا تخلیه کنن اتاق و تمیز کنن تا تحویل بگیریم...
" />ساعت 5 صبح
متوجه شدم ک بقیه رفتن بیرون
بلندگو یه چیزی گفت که من فک کردم رسیدیم
ولی هنوز 2 ساعتی راه داریم
قطار برای نماز نگهداشته بود.
رفتم سرویس بهداشتی و صورتمو شستم و هوایی ب سرم خورد،
اونم چ هواییییییی جان بود جااااااان
دوباره سوار شدیم و حرکت کردیم سمت مشهد😊
" />
رسیدیم راه آهن...
چقدر آدم اینجاست،
از شهر حتی کشور های مختلف
با تیپ و قیافه های بشدت متفاوت و جدید
درست مثل تو فیلما ک نشون میده وقتی طرف میره تهران انگار وارد یه دنیای دیگه شده!
بار اولم نیست ک اومدم تهران
اما اینبار اومدم جای خیلی شلوغ و راستش جالبه برام😅
همش چشمام داره میچرخه و آدم ها و نگاه میکنم... نمیدونم چرا ولی دنبال یه چهره آشنا میگردم!!!
!! این دومین باره ک بدون مامان بابام میرم مسافرت!!! دلم برای خانوادم تنگ شد!
پ. ن: در انتظار سوارشدن ب قطار چون ک یک ساعتی زود رسیدیم!!!
چند وقت پیش رفیق گفت ک از طرف شرکت برای مشهد قرعه کشی میکنن و یه هفته اسکان میدن، رفیق ثبت نام کرد و اسمش درومد😊
چون فاصله شرکت تا خونمون دور بود بلیط رفت و برگشت و خودمون گرفتیم و الانم راه افتادیم ک بریم😊
قراره با قطار بریم و برگردیم. من از سفر جاده ای خوشم میاد، عاشق اینم تو راه نگاه بیرون بکنم...
فعلا داریم با اتوبوس میریم سمت قطار، رفیق کنار من نشسته و داره یکاری انجام میده.
اولین سفرمون باهم😇البته قبلا یه نیم چ سفری رفتیم ولی این مفصل تره😅
حرف دارما ولی توی اتوبوس نمیتونم گوشی دستم بگیرم سرم گیج میره،