جمعه چند هفته قبل رفیق پیشنهاد داد بریم دربند،

چون ماشین مونده بود ولایت ماهم درومدیم با مترو رفتیم وحسابی پیاده روی کردیم و عکس و فیلم گرفتم که استوری بزارم🤭

برای ناهار دنبال جیگر بودیم،جفتمون بد هوس جیگر کرده بویدم ولی مگه پیدا میشد!!!!هیچکدوم از رستورانا نداشتن!!!!!ماهم قید ناهارو زدیم من ک واقعا حس غذا خوردنم پرید...

برگشتنی ولی از اون ترشیجاتای خوشمزه خریدیم خوردیم،رسیدیم ب تجریش ک رفیق گفت یه سر تا بازار بریم،

خیلی راه نرفته بودیم ک دود جیگرکی چشممونو گرفت و مستقیم رفتیم داخلش و سفارش دادیم،من ک کلی خوشحال شدم،انگار ویار کرده بودم قبلش اصن یه وضعی بودا،

جیگرو ک خوردیم رفتیم امامزاده رو هم دیدم ،بعدش از فرط خستگی مستقیم اومدیم سمت خونه،

امروز حسابی خوشگذشت و سم رکودی ک تو تعطیلات عید داشتیمو شست برد🤗🤗🤗❤️